حادثهی بزرگ/ دکتر آنهمحمد دوگونچی
حرکت تاریخی و خیزش سراسری پزشکان عمومی کشور
حسرت نبرم به خواب آن مرداب
کآرام درون دشتِ شب خفته است
دریایم و نیست باکم از توفان
دریا همه عمر خوابش آشفته است.
استاد دکتر شفیعی کدکنی
مقدمه
انتخابات انجمن پزشکان عمومی ایران برای انتخاب هیات مدیرهی مرکزی سرانجام در تاریخ جمعه ۲۳ تیر ۹۱ برگزار شد. خلاصهی مطلب این است که هیات مدیرهی انجمن مرکزی سالهای سال مانع از یک انتخابات سراسری که در آن نمایندگان استانها سهم داشته باشند، میشد و در این راه سنگاندازی میکرد. مثلاً تاریخ برگزاری انتخابات را میگذاشتند برای آخرین روز کاری اسفند که نمیشد به تهران سفر کرد. آخرین کارشکنیشان هم لغو انتخابات ۲۹ اردیبهشت ۹۱ بود. در مقابله با این رویکرد، پزشکان عمومی سراسر کشور و نمایندگان صنفی آنها چارهای ندیدند جز تشکیل یک ائتلاف فراگیر متشکل از ۳۰ انجمن که در ماههای اخیر همایشهای اثرگذاری در شیراز و اصفهان برگزار کرد. تفصیل تاریخچهی این تحولات در مقالات پیشین «سایت ائتلاف فراگیر پزشکان عمومی ایران» تشریح شده است.
یک نقطهی عطف تاریخی
پس از کش و قوسهای فراوان و پایمردی انجمنهای سیگانه سرانجام قرار شد، انتخابات ۲۳ تیر ۹۱ در ساختمان نظام پزشکی تهران انجام شود. فعالین صنفی انجمنهای سیگانه به تکاپو افتادند و از سوی دیگر هیات مدیرهی قبلی هم که چهار سال انتخابات را بهتعویق انداخته بود، هم به تکاپو افتادند بلکه با هر ترفندی صندلیهای خود را از دست ندهند و سیطرهی خود را، ولو بهصورت کارشکنی، ادامه دهند. این یکی از عجایب روزگار است که کسانی که مدتی در یک صندلی (پُست) جاخوش میکنند، از یک انتخابات آزاد و رقابتی میترسند. مهم حفظ این پُست است، نه سرنوشت کسانی که آنها را به این پُست رساندهاند.
اولاً که در مورد روش انتخابات خیلی بحثها شد. میشد بهصورت اینترنتی یا مکاتبهای این مهم را بهانجام رساند، ولی آقایان اصرار داشتند انتخابات حضوری باشد به این امید که پزشکان گرفتار حال و حوصلهی مسافرت به تهران را نداشته باشند و آقایان با یک قیام و قعود یا در حاشیهی یک بازآموزی بهصورت مهندسی شده دوستان خود را انتخاب کنند.
البته در ظاهر استدلالشان بیراه نبود، چون جمع کردن پزشکان عمومی از سراسر کشور (از کرمان، اصفهان، خراسان، فارس، گیلان و…) عملاً نشدنی یا خیلی مشکل بود. اما آقایان یک نکتهی مهم و حیاتی را فراموش کرده بودند: عزم پزشکان عمومی برای تعیین سرنوشت خود! و نکتهی مهم دیگر سختکوشی، سماجت، فداکاری و همت قابل تحسین اعضای هیات مدیرهی شهرستانها بود. پزشکان عمومی سراسر کشور، هم اعضای هیات مدیرهها و هم سایر اعضای انجمنها، بهطور عموم با هر وسیلهای که شده، بعضی با وسیلهی شخصی، بعضی با هواپیما و بعضی (مثل بنده و دوستانم) با اتوبوس خود را به تهران رساندند.
هیات مدیرهی قبل خوابش را هم نمیدید که پزشکان عمومی سراسر کشور اینچنین یکپارچه و منسجم بهپا خیزند. فکر میکردند کل اعضای هیات مدیرهی ۳۰ انجمن را جمع کنند، شاید حدود ۱۰۰ نفر بیشتر نباشد، ولی در مجموع بیش از ۱۱۰۰ پزشک برای بازپسگیری حقوق خود در صحنه حاضر شدند. این یک اتفاق بسیار مبارک و حرکت درخشان و سرنوشتسازی بود. اینکه برای اولین بار این تعداد از پزشکان سراسر کشور به دعوت فعالین صنفی لبیک بگویند و در صحنه حاضر شوند، بسیار شوقانگیز و امیدآفرین است. این نشان میدهد اگر اتحاد و انسجام و اعتماد به فعالین صنفی باشد، حتی بیش از ۱۰ هزار نفر را هم میتوانیم بسیج کنیم. انتخاب اعضای هیات مدیرهی شهرستانها و انجمن سراسری، اولین و بدیهیترین حق ماست و هیچ نیرویی نمیتواند این حق ما را سلب کند یا باعث مخدوش شدن آن شود.
یک روز خاطرهانگیز
شب جمعه ۲۳ تیر یکی از بهیادماندنیترین شبهای زندگی من است. طبق قرار قبلی بنا شد ساعت یک بعد از نیمهشب بچهها جلوی هتل کادوس رشت جمع شوند. من ساعت یک ربع به یک رسیدم و جزو اولینها بودم. آرامآرام سروکلهی دوستان پیدا شد. پزشکان از رشت، فومن، صومعهسرا، شفت و انزلی جمع شدند، پزشکان شرق گیلان هم با یک اتوبوس مجزا، از لاهیجان راه افتادند.
یکی از شیرینیها و لذتهای کار در انجمنهای صنفی، همین دیدار و مصاحبت با دوستان است. هر چند ضمن جلسات بگومگو و اختلافنظر پیش میآید، ولی همهی اینها نشانهی پویایی و زنده بودن انجمن است؛ نه رابطهی مرید و مرادی: همه برای یکی، یکی برای همه!
ما پزشکان رشت و غرب گیلان با دو اتوبوس راه افتادیم. با وجودی که نخوابیده بودیم، ولی ساعتها در داخل اتوبوس بحث و گفتوگو ادامه داشت. شاید چند سال قبل کسی چنین ماجرایی را برای من تعریف میکرد باورش برایم مشکل بود، ولی اینجا خودم بهعینه دیدم و ایمان آوردم که دوستان به بلوغ اجتماعی و صنفی رسیدهاند. چنین جمعی را بهراحتی نمیتوان استثمار کرد یا به آنها ظلم کرد.
ماجرای انتخابات خود داستانی مفصل است. هیات مدیرهی قبلی شوکه شده بودند. باورشان نمیشد. شاید خواب میدیدند یا خواب بودند! دوستانی که از کرمان با اتوبوس آمده بودند، ۱۶ ساعت در راه بودند؛ مسافتی بیش از هزار کیلومتر. نام بردن همهی انجمنها وقت میبرد، ولی در مجموع بگویم: تمام ایران!
در هوای گرم تا مدتها درِ نظام پزشکی را باز نکردند. لیستهایی تهیه کرده بودند که ناقص بود. حتی نام اعضای هیات مدیرهها در لیست نبود. مگر انجمن آرشیو و اطلاعات مدون ندارد؟ ماجراهای دیگری هم پیش آمد. انتخاب هیات رییسه هم با تشتت همراه بود (که البته امیدوارم دوستان دیگر این داستانها را بهتفصیل بنگارند). صندوقهای رای در حیاط زیر آفتاب داغ تیرماه تهران گذاشته شده بود. (مگر در تهران به این بزرگی نظام پزشکی مرکز یا وزارتخانه یک جای آبرومند نداشتند که بیش از هزار پزشک را که از راههای دور آمده بودند، در سایه پذیرایی کنند؟ داشتند و دارند، ولی این ترفند هیات مدیرهی قبلی بود که بههر قیمت شده انتخابات برگزار نشود یا بهتعویق بیافتد؛ مثل دفعات پیش.) ولی ما پزشکان همه نوع سختی را بهجان خریدیم. توزیع برگههای رای ساعتها طول کشید.
هر چه بود تا آخر ایستادیم و کارمان را انجام دادیم و نتیجهی مطلوب را هم گرفتیم: نتیجهی ۱۰۰ درصدی. رییس هیات مدیرهی قبلی حتی بهعنوان آخرین نفر هم انتخاب نشد و فقط رای عضو علیالبدل را کسب کرد. فاعتبروا یا اولیالابصار! چه عبرتی… البته ما متاسفیم که پیشکسوتان ما بهخاطر عملکرد ناصواب خود اینچنین از طرف افکار عمومی صنف کنار گذاشته میشوند. عاقبت بهخیری هم خوب چیزی است. هر کسی عاقبت خود را خودش رقم میزند. کاش به آن اندازهای از بلوغ برسیم که یک پیشکسوت قبل از اینکه کنارش بگذارند، خود پیشقدم شود و حتی خود زمینهی انجام یک انتخابات آزاد و باشکوه را تدارک ببیند و با عزت و احترام و با بدرقه و دعای خیر تازهواردان صحنه را ترک کند.
متاسفانه همیشه در اطراف چنین انسانهایی، عناصری هستند که وسوسه را در ذهن آنان میدمند و آنان را در توهم نگه میدارند. هر چه بود این درس عبرتی است برای خود ما که در زمینهی صنف فعالیت داریم؛ اگر روزگاری نیروهای جوانتر و کارآمدتر از ما جلو آمدند، ما خود داوطلبانه و با حُسن نیت میدان را به آنان واگذاریم؛ جایگاه صنفی که ارث پدری نیست! من همیشه در مورد فعالیت صنفی اصطلاح «تجسد صنف در شخص» را بهکار بردهام، یعنی شخص گمان میکند فعالیت صنفی فقط در وجود خودش تبلور دارد و خود را مجسمه و تندیسی از صنف میپندارد؛ گویی که غیر از او کس دیگری یارای این کار را ندارد. امان از کاریزما بازی! بهخصوص کاریزمای خودپنداشته و خودساخته. حال آنکه کاریزما در هر حال خواب و خیال است، توهم است. ایکاش توصیهی فروید در ما کارگر بود و اندکی در راه تحصیل واقعیت تلاش میکردیم. این اصطلاح «تحصیل واقعیت» مفهوم سترگی است. اگر اندکی در این راه ممارست کنیم، از برج عاج توهمات و خیالات پیاده شویم و برویم در متن مردم و واقعیتها، زمین نمیخوریم.
از مطلب دور نشوم. بیشترین تکیهی من در این مقاله در مورد این بسیج نیروهاست. من در اتوبوس که بودم، دوستانی را دیدم که تا چند سال پیش اعتقاد یا امیدی به حرکت صنفی نداشتند ولی اینبار آمده بودند، کار و مطب و استراحت را رها کرده بودند و میخواستند سرنوشتشان را خودشان رقم بزنند، نه دیگری. این تحول دیدگاه البته مدیون فعالین صنفی این چند سال اخیر است که توانستهاند اعتماد همکاران را جلب کنند.
این روز برای من روز خاطرهانگیزی بود. نظام پزشکی مرکز روبهروی کوی دانشگاه قرار دارد. از داخل اتوبوس نگاهی به کوی دانشگاه انداختم؛ جایی که سالهای سال در آن زندگی کرده بودم؛ جایی که جوانیام را جا گذاشته بودم؛ اواخر دههی ۴۰ و اوایل دههی ۵۰؛ آن روزگار هواخوشی و شادمانی؛ با وجود درسهای سنگین پزشکی چقدر شاد و پرتحرک و امیدوار بودیم. یاد باد آن روزگاران یاد باد! در این روز دوستانی را که سالها ندیده بودم زیارت کردم بهخصوص دوست و همکلاسی نازنینم دکتر سالک که مرا بغل کرد و همچون کودکی دور خود چرخاند. در آن روز من عمر دوباره کردم، جوان شدم. کاملاً سالهای جوانی در من حلول کرده بود. همکارانی از اقصی نقاط کشور از روی عکس من در مجلات پزشکی، مرا شناخته بودند و به من بسیار اظهار لطف کردند. امثال آقای دکتر جوانبخت از اصفهان، آقای دکتر مهدیزاده از کرمان، پزشک نازنین دکتر عرفانمنش از شیراز، همینطور همکار گرامی سرکار خانم دکتر تدین از شیراز، آقای دکتر سیدنژاد از گرگان، آقای دکتر میراکبری از تهران، همشهری عزیزم آقای دکتر نیکروان از شیراز و دوستان دیگر. این احساسات و شادمانیهای قلبیام را به این جهت ذکر میکنم که به همکاران یادآوری کنم، فعالیت صنفی شور و حال خاصی دارد. دوستان در فعالیتهای صنفی وارد شوند. فعالیت صنفی چون رودخانهای حیاتبخش انسان را با خود میبرد چون آدمی از دیدن دوستان و همصحبتی با آنان و کسب تجربه نیروی مضاعفی مییابد. بهخصوص امروزه روز، دوران تحرک و شادابی و پویایی فعالیتهای صنفی است. هر چند زحمت و دوندگی و گاه جنگ اعصاب دارد، ولی پویایی و تحرک آن دلانگیز است. دوباره به شعر استاد دکتر شفیعیکدکنی تبرک میجویم:
حسرت نبرم به خواب آن مرداب
کآرام درون دشتِ شب خفته است
دریایم و نیست باکم از توفان
دریا همه عمر خوابش آشفته است.
در این دیدارها متوجه شدم چقدر همکاران قبراق و سرزنده و ورزیدهاند. همه پرامید و پویا. آن روز از قابلیتها و توانمندیهای همکاران عزیزم غرق در شادی شدم. به وجود چنین همکارانی مباهات میکنم. علایق مشترک، اهداف مشترک، مصایب مشترک از انسانها یک خانواده میسازد. ما یک خانوادهایم که خوشبختانه برای اولین بار توانستیم دور هم جمع شویم و از دیدار همدیگر مشعوف شدیم. واقعاً عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد. ما از عدو باکی نداریم ولی به هر مناسبتی به هر بهانهای باید دور هم جمع شویم. اهل یک خانواده بودن به انسان هویت میبخشد. ما امروزه هویت شاخص و اثرگذاری داریم. این هویت را نمیتوانند نادیده بگیرند. از این حادثهی مبارک باید نیرو بگیریم و برای مبارزات آینده آماده شویم. از فعالین صنفی گیلان بهخصوص بزرگوارانی که به گردن ما حق دارند، سپاس فراوان دارم: پزشکان گرامی: طهماسبیپور، جوزی، قسمتیزاده، فرقان، اخوین، فتحی، بخشعلیزاده و دوستان دیگری که برای جلوگیری از اطالهی کلام به همین چند نام بسنده میکنم.
آگاهی، عامل پیروزی
سه عامل اصلی باعث این پیروزی شد:
۱. آگاهی و آگاهیبخشی (ارتباط)
۲. غیرتمندی
۳. عملگرایی.
اگر به مجموعهی مقالات نشریات صنفی گیلان در یک سال گذشته نظر بیاندازیم، به مجموعهای گرانسنگ برمیخوریم. چقدر آمار، چقدر استدلال، چقدر هشدار؟ جای تاسف بسیار دارد که مسوولین وزارت بهداشت و متولیان سلامت اینهمه نیروی کارآمد و با حسن نیت را نمیبینند، به هشدارهای آنها وقعی نمینهند و همچنان بر طبل یکجانبهگرایی و خود را عقل کل پنداشتن میکوبند.
گفتنی بسیار دارم، انشاءالهز در فرصتی دیگر به بقیهی مطالب خود هم پرداخت. این اتفاق در واقع نهضت مشروطهی صنف بود که بهدست نیروهای پزشک سراسر کشور بهتحقق پیوست. امیدوارم روزی برسد که انتخابات انجمن مرکزی در کمال آرامش و وفاق انجام شود و مسوولین صنفی ما بهصورت آبرومندانه و با بدرقهی همکاران کنار بروند و راه برای نیروهای جوانتر و پویاتر باز شود. این حادثهی بزرگ و این پیروزی باشکوه را به همهی همکاران عزیزم در سراسر کشور تبریک میگویم. این نقطهی عطف را برای فرزندانمان و برای پزشکان آینده (به همهی دانشجویان پزشکی عزیزی که اکنون در حال تحصیل هستند) بهعنوان حادثهای بزرگ و خاطرهای ماندگار تعریف خواهیم کرد.
دکتر آنهمحمد دوگونچی
نایب رییس انجمن پزشکان عمومی رشت
نشانی: رشت، میدان زرجوب، تلفن: ۸۸۲۴۴۲۷
2 دیدگاه
دكتر حميد جعفري صيادي · سپتامبر 16, 2012 در 6:50 ب.ظ
سربلند و پیروز باشید.
دکتر رضا کمال · سپتامبر 20, 2012 در 8:59 ق.ظ
سیار زیبا بود دکتر عزیز منتظر مقالات دیگر شما هستیم