پرواز سیمرغ بر آسمان پزشکی ایران (همراه با لینک دانلود)

منتشرشده توسط rashtgps در تاریخ

cover-sنخستین شماره‌ی «سیمرغ»، نشریه‌ی داخلی انجمن پزشکان عمومی ایران، منتشر شد.
در این نشریه که در ۵۲ صفحه‌ی چهاررنگ هفته‌ی آخر شهریورماه در سراسر ایران توزیع شد، علاوه بر مقالات علمی و صنفی و نیز مطالب متنوعی از تاریخ و فرهنگ پزشکی، دو پرونده‌ی صنفی و علمی ویژه نیز به چشم می‌خورد.
پرونده‌ی صنفی این شماره با عنوان «تحولی برای نظام سلامت» علاوه بر یادداشت وزیر بهداشت و دو گفت‌وگو با دکتر علیرضا زالی و دکتر سعید تاملی، دارای مقالاتی از دکتر عباس آقازاده، دکتر مسعود جوزی، دکتر مهران قسمتی‌زاده، دکتر عزت‌الله گل‌علیزاده و دکتر محسن مصلحی است.
همچنین پرونده‌ی علمی با مقالاتی از دکتر کاظم لبادی، دکتر رقیه حج‌فروش، دکتر امیراحمد نصیری، دکتر منیرالسادات حاکمی، دکتر میترا مهرداد و دکتر فرشته سدادی از «همه‌چیز درباره‌ی فشار خون» می‌گوید.
مدیر مسوول سیمرغ دکتر عباس کامیابی است، دکتر مسعود جوزی سردبیر و دبیر بخش صنفی آن است و دیگر همکاران شامل دکتر مهران قسمتی‌زاده (رییس کمیته‌ی «ارتباطات و رسانه»ی انجمن و مشاور سردبیر)، دکتر رقیه حج‌فروش (دبیر علمی)، دکتر الهام شاهرخی (مدیر داخلی)، دکتر حمید خاکسار (مدیر بازرگانی) و رها فتاحی (صفحه‌آرا) هستند.
دکتر شهریار خاقانی، دکتر افشین اسدی، دکتر حسین قشلاقی، دکتر ابوالفضل بهجو، دکتر فرزاد فرقان، دکتر رضا ملکی، دکتر حسام نوروزی، دکتر حامد حاتمی و دکتر علیرضا مجیدی دیگر نویسندگان این شماره هستند.
پرواز سیمرغ بر آسمان پزشکی ایران را به همه‌ی همکاران به‌ویژه هیات مدیره‌ی انجمن پزشکان عمومی ایران شادباش می‌گوییم و برای این عزیزان در ادامه‌ی راه آرزوی موفقیت داریم.

لینک دانلود:۳۰morgh mag


5 دیدگاه

امین روزدار · اکتبر 3, 2014 در 5:08 ب.ظ

سیمرغ از شاهنامه و منطق الطیر تا …….نظام پزشکی
ژاک دریدا فیلسوف فرانسوی در مقاله ای به نام “ساخت،نشانه و بازی” ازمفهوم نشانه ها مینویسدو تاکید میکند “به جای جستجوی پدیده ها باید به دنبال نشانه ها رفت” به عقیده ی او هر جا مفهومی وجود دارد باید به دنبال نشانه ای گشت یعنی مفهوم چیزی جز یک نشانه نیست. گر چه در بن فکنی دریدا مدلول ،خود دالی جدید برای مدلول بعدی است و ما با قطاری از دال ها و مدلول ها مواجهیم و در حقیقت مدلول در تعلیق قرار میگیرد ولی در این نوشتار فرض بر این است که ما از نشانه به معنا و حقیقت رهنمون میشویم و با دیدن دال به مدلولی حقیقی و معنا که از تاویل و تفسیر نشانه انتظار میرود دست می یابیم.
انتخاب سیمرغ برای نشانه و لگوی جامعه پزشکی امروزمان ما را وا میدارد که به پدیدار شناسی نشانگان “سیمرغ” در متون کهن بپردازیم. همانگونه که همکار گرامی امان آقای دکتر فرقان در مقاله ی مختصر و بسیار مفید خود آورده اند از سیمرغ هم در شاهنامه ی فردوسی و هم در منطق الطیر عطارو همچنین در دیگر متون چه فارسی و چه غیر فارسی به صورت نشانه و یا رمز آورده شده است مثلا در” رساله الطیر” ابن سینا نیز مرغانی با همین مشخصات و عمدتا با نیت صعود عرفانی از عالم فرش به عالم عرش وجود دارندو در ادبیات یونان نیز چنین نشانگانی که مرغانی با بالهای قدرتمند برای صعود به افلاک اسطوره آلود شده اند وجود دارند. باری سیمرغ شاهنامه مرغی است خردورز وعاقل و عقل در مرکز گفتار و کردارش است.سیمرغ علیرغم امیال متضادی که دارد در نهایت آنچه را که عقل زمینی بدو دیکته میکند انجام میدهدو از این عقل به نفع مسیر پاکی و درستی استفاده میکند و “عقل ابزاری” وی به خوبی و درستی راه نشان میدهد گر چه آنجا که با دادن پر خود به زال نقش روحانی و حامی گر خود را نیز به رخ میکشد.
بر آتش برافکن یکی پر من ببینی هم اندر زمان فر من
همچنین آنجا که در منظومه ی”جنگ رستم و اسفندیار” تیرها را از بدن رستم و رخش او بیرون میآورد و با لیسیدن زخمهای رخش این زخمها بهبود می یابند و نیز با راهنمائی او رستم با عمل رستمینه از پهلوی تهمینه زاده میشود نقش درمانگری خود را یادآور میگردد.
از جانب دیگر در منطق الطیر عطار “سیمرغ”مرغ “عشق” است.عزیمتگاه او در رفتارش عشق است و این عشقی حقیقی است که او را به معبود میرساندو گر چه در ادبیات عرفانی عشق و عقل در تضادی دائمی و در جدلی پایان ناپذیرقرار دارند ولی بعضی از آرا سیمرغ شاهنامه را در امتداد سیمرغ منطق الطیر میدانند. در ادبیات عامیانه ما ،سیمرغ ذهن ما سیمرغی” بین الاذهانی” است هم عاقل و خردمند است و هم عارف و عاشق.با چنین توصیفی نشانگان سیمرغ باید بر اجتماعی دلالت کند که آن جمع فرهیخته باشد و خردمند،انسان گرا و خدا ترس و عارف باشد به پاکی ها و دوستیها احترام و از زشتی ها بدور باشدو در خواستی غایت گرایانه از دانش خود برای مردم و در جهت سعادت آنها استفاده کند.سوال اساسی آن است که آیا جامعه ی پزشکی امروز ما دارای چنین محتوائی هست که در آن خردمندی ،فرهیختگی ،زیستی اخلاقی که هدف عرفا ست در آن جاری و ساری باشد؟؟در جامعه ای که در درون خود شکاف های بی عدالتی بسیاری دارد چه جای زیستی اخلاقی انتظار میرود؟در جامعه که اخلاق پزشکی جای خود را به اخلاقی تجاری داده است چه جای سیمرغ خواهی است ؟سیمرغ کمال مطلوب است ولی جامعه ی پزشکی ما هنوز “سی مرغ ” است و تا “سیمرغ” شدن راه طولانی در پیش دارد.آیا از دال سیمرغ به مدلول جامعه ای سیمرغی رهنمون خواهیم شد؟آیا کمدی نخواهد شد که نشانگان ما با حقیقت جامعه ای که به لحاظ حرفه ای بدان منتسب هستیم منطبق نباشد؟دن کیشوت وار خود را آنی فرض کنیم که نیستیم. تجارت بجای طبابت،اخلاق گریزی بجای اخلاق مداری،تنگ چشمی بجای سخاوت،در امر تعلیم و تربیت سلطه گری و شاگرد ستیزی و عدم انتقال دانسته ها بجای آموزش و تعلیم و تر بیت استعدادهای قابل شکوفا،و دهها رفتار و کردار بی وجه و بی مقدار همچون زیرمیزی ودلالی های گوناگون و …آنوقت است که در صورت انتقاد به چنین رفتار هائی چون دن کیشوت در اوهام خود به آسیاب بادی حمله کرده و یا در اوهام خود “سیمرغ” خواهی میکنیم. پدیده هائی چون زیرمیزی و اخلاق زیرمیزی گیری با فرهیختگی ادعائی ما چه نسبتی دارد؟اگر این پدیده خود معلول است که هست باید با اصراری منطقی علت آن حل شود و نه اینکه با عملی غیر اخلاقی پی خفت و بی اخلاقی آنرا به تن یک جامعه بمالیم.بی شک اگر جامعه ی پزشکی خود را به لحاظ علمی و اخلاقی از آلودگی ها یش پاک گرداندو جامعه ای بی تنش و بدون تبعیض وفاقد بی عدالتی را از خود نشان دهد آنگاه سیمرغ ها خود بر فراز خانه ی ما آشیانه خواهند ساخت و اگر آنها را با تیر و کمان هم برانیم با مهر هر چه بیشتر بازمیگردند و از این آشیان پر نخواهند کشید.

سعید محمدی · اکتبر 13, 2014 در 2:56 ب.ظ

سلام
ضمن تشکر از زحمات شما در به رخ کشاندن دانش ادبی فلسفیتان
مطلب مزبور ناهمخوان بود و ربطی به عنوان نشریه نداشت.

دکتر بهمن مشفقی · اکتبر 18, 2014 در 6:45 ب.ظ

جناب دکتر امین روز دار ِمهر
ضمن تائید نوشته ی پر بار و آگاه کننده ی شما فقط عر ض می کنم:
برعکس نهند اسم زنگی کافور ! وتاسف از اینکه تا کنون کمتر کسی از جامعه ی به خوبی توصیف شده از سوی شما به خود زحمت این را داده است که در تائید یا حتی نقد آن دست بزند ….بد نیست برای اطلاع و آشنایی ” سعید محمدی مهر ودیگر کسانی که در این حد می اندیشند گفته شود : در ایالات متحده ی آمریکا برای پذیرش دانشجویان در رشته ی پزشکی در جمع امتیازاتی که نگاه می کنند یکی این است که اگر کسی در بین امتیار آوردگان در رشته ی فلسفه هم دستی و اطلاعاتی داشته باشد، اولویت را به او می دهند و در این مملکت آنرا به رخ کشیدن دانش ادبی و فلسفی می دانند بنار براین از چنین تفکر هایی چنین اظهار نظر هایی دیدن شگفت انگیز نیست.

امین روزدار · اکتبر 19, 2014 در 12:12 ق.ظ

پاسخ به آقای سعید محمدی.
دوست محترم آقای سعید محمدی از اینکه نوشته ام را خوانده ای وجوابیه ای مرقوم داشته ای از شما قدر دانی میکنم گر چه ادبیات نوشتاری شما را برای حوزه ای عمومی نامناسب ارزیابی میکنم ولی با آن فعلن کاری ندارم.در نوشته ات از بی ربطی پاسخ من به نوشته ی” سایت انجمن پزشکان رشت” نوشته بودی حال آنکه نوشته ی من همانگونه که در متن نوشته پیداست نقد گونه ای است بر مقاله ی آقای دکتر فرقان که در ادامه ی نوشته ی سایت انجمن پزشکان رشت در ضمیمه ی این مقاله و تحت نوشته ی (همراه با لینک دانلود) به نوشته ی سایت الصاق گردیده ولی گویا جنابعالی یا آنرا نخوانده و زود به قضاوت نشسته اید ویا از نقد اینجانب برآشفته اید و آنرا بی ربط قلمداد کرده اید.آقای دکتر فرقان در ابتدای مقاله ی خود که در صفحه ی ۲۸ مجله ی سیمرغ (نشریه ی داخلی انجمن) چاپ گردیده و لینک آن در ادامه ی نوشته ی سایت انجمن رشت آورده شده طی یک گزاره ی خبری آورده اند که”شورای عالی نظام پزشکی روز نهم آبان ۱۳۹۲ سیمرغ درمانگر را به عنوان جامعه ی پزشکی ایران انتخاب کرد” و در پاراگراف های پایانی انتخاب سیمرغ را بیانگر صفات حکمت،خردورزی،همدلی،و درمانگری در جامعه ی پزشکی قلمداد کرده اند و لب کلام اینجانب در جواب به این مقاله آن است که محتوای جامعه ی پزشکی امروز ما با لگوی سیمرغ که حکمت خردورزی ،همدلی و دهها صفات خوب انسانی دیگر را زیر پر و بال خود دارد در تناقض است و اگر از فیلسوفی هم یاد کردم به این دلیل بود که او به بحث همنوایی دال و مدلول بسیار پرداخته و نتایج جدیدی از این بحث را ارایه نموده است که در خور تامل است.امید دارم فرصت تورق مطالب نشریه ی سیمرغ و مقاله ی مزبور در ادامه ی نوشته ی مورد اختلا فمان در سایت را پیدا کرده تا مربوط بودن پاسخ اینجانب به مقاله ی مورد اشاره بر شما روشن شود.برایت از خداوند سلامت ،سعادت و شکیبایی آرزومندم.

امین روزدار · اکتبر 22, 2014 در 11:48 ب.ظ

با سلام خدمت آقای دکتر مشفقی عزیز و با تشکر فراوان از اینکه در نوشته هایت این حقیر را مورد لظف خود قرار میدهید.عرض شود که بی مهری و بغض به علم و فلسفه و حتی هنر در جامعه ی ما ریشه ای تاریخی دارد و متاسفانه گرایش به این شاخه از علم متاسفانه در دیار ما خیلی پر قدرت نیست.نمیدانم میشود در اینجا این سوال را مطرح کرد که چرا طوفان فلسفه در یونان در سمت و سوی وزش خود جانب غرب را گرفت وفقط نسیمی از آن شرقی شد و آنهم از بوعلی و ملاصدرا و تعداد اندک دیگر فراتر نرفت و آنهم در سطح افلاطونی و نو افلاطونی در جا زد و قد نکشید.شاید یکی از دلایل آن نبود شرایطی عینی برای زیستنش بود که در غرب آماده ولی در شرق هنوز مهیا نبود و در چنین شرایطی نباید از همکارانمان در بی مهریشان به بحث فلسفه خیلی شاکی بود ما در تاریخمان شاهد این نوع بی مهری آنهم از جانب بزرگانی بوده ایم که نگاهشان به فلسفه و علم چیزی جز فرو ریزش یک سطل آب یخ بر پیکر پر حرارت دوستداران علم و فلسفه چیز دیگری نیست.مثلا مولانای عزیز ما در مثنوی خودآورده است که
*خرده کاری های علم هندسه یا نجوم و علم طب و فلسفه
این همه علم بنای آخور است که عماد بود گاو و اشتر است
گر چه درجاهای دیگر از این اثر گرانقدر از طبیبان در مداوای بیماران تعریف و تمجید هم شده است و بر طبابت ارج نهاده اند ولی نوع نگرش به علوم کاربردی نگاهی حداقلی وتنزلی بوده است
البته در آن زمان این علوم تحت نام علوم با عقل جزوی طبقه بندی میشدند و نگرش مولانا به عقل جزوی چنان بوده و حب و بغضی با حرفه و پیشه ای نداشته است.و یا امام محمد غزالی در کتاب العلم خود فلسفه را دانش بی خاصیتی میداندو انرا در ردیف علم طب دانسته با این تفاوت که طب به کار میآید ولی از دست فلسفه کاری بر نمی آید.بهر روی این انتظار که فلسفه هم اکنون ودر زمان ما هم جایگاه رفیع حتی در میان تحصیلکردگان ما داشته باشد قدری دور از واقعیت است.برای شما سلامت و سعادت آرزومندم.
*مثنوی معنوی دفتر چهارم حدیث ۵۵ به کوشش دکتر سعید حمیدیان

دیدگاهتان را بنویسید

Avatar placeholder

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.