اول اردیبهشت، روز ملی سعدی شیرازی، شاعر بزرگ ایران زمین خجسته باد
دلم تا عشقباز آمد در او جز غم نمیبینم
دلی بیغم کجا جویم که در عالم نمیبینم
دمی با همدمی خرم ز جانم بر نمیآید
دمم با جان برآید چون که یک همدم نمیبینم
مرا رازیست اندر دل به خون دیده پرورده
ولیکن با که گویم راز چون محرم نمیبینم
قناعت میکنم با درد چون درمان نمییابم
تحمل میکنم با زخم چون مرهم نمیبینم
خوشا و خرما آن دل که هست از عشق بیگانه
که من تا آشنا گشتم دل خرم نمیبینم
نم چشم آبروی من ببرد از بس که میگریم
چرا گریم کز آن حاصل برون از نم نمیبینم
کنون دم درکش ای سعدی که کار از دست بیرون شد
به امید دمی با دوست وان دم هم نمیبینم.
تصنیف «با که گویم راز» (بیات ترک) را از آلبوم «سرود مهر» با شعر سعدی، آواز استاد محمدرضا شجریان، کمانچهی استاد کیهان کلهر و تار استاد حسین علیزاده میتوانید در اینجا گوش کنید: Ba ke gooyam raz
1 دیدگاه
دکتربهمن مشفقی · آوریل 22, 2013 در 8:40 ق.ظ
دلم تا عشق باز آمد،درو جز غم نمی بینم!
جالب اینکه ” عشق بازی ی” ما، به ” جامعه ی پزشکی ” است که در آنجا هم ” جز غم ” نمی بینیم! ” غم ” در این مورد اشاره به آشفتگی ها وسردرگمی ها و بی توجهی ها،و…..در جامعه ی پزشکی دارد.!