حشمت نهضت جنگل، دکتر ابراهیم حشمت!/ دکتر بهمن مشفقی
به مناسبت چهاردهم اردیبهشت، سالگرد شهادت دکتر ابراهیم حشمت
مدتها در این اندیشه بودم که در خصوص انسان شرافتمند، مبارز سختکوش و پزشک مردمدوست، شادروان زندهیاد دکتر ابراهیم حشمت، نامآور و حشمت نهضت جنگل مطلبی بنویسم تا مبارزات و جانفشانیهای این انسان شریف، آزاده، میهنپرست و بیگانه ستیز برای نسل جوان روشن شود و در ضمن ادای دینی هم به او شده باشد.
چیزی که اغلب اهالی تحقیق به آن اشاره میکنند این است که آنطور که باید، مقام و منزلت شادروان دکتر حشمت در کتابها و رسالاتی که در مورد نهضت جنگل نوشته شده، شرح داده نشده است. خوشبختانه محقق بلندآوازه و خستگیناپذیر، شادروان استاد سید محمدتقی میرابوالقاسمی، سالها پیش همت قابل تحسینی به خرج داده و شرح زندگی و مبارزات شادروان دکتر حشمت را با استفاده از بیش از ۸۶ منبع و ماخذ به رشتهی تحریر درآورده است که بهنظر میرسد تا این تاریخ یکی از مفصلترین و در عینحال مستندترین نوشتهها و شرححالها در خصوص دکتر حشمت و مبارزات او باشد. این نوشته گزیدهای است از مطالب آن کتاب که تقدیم خوانندگان ارجمند میشود.
شادروان دکتر ابراهیم حشمت در سال ۱۳۰۴ قمری برابر با ۱۲۶۴ شمسی و ۱۸۸۵ میلادی، ده سال پیش از کشته شدن ناصرالدین شاه، در روستای «شهراسر» طالقان چشم به جهان گشود. پدرش عباسقلی نام داشت که کارش طبابت بود و او را حشمتالاطبا مینامیدند. مادرش سکینه نام داشت. پدر در سال ۱۳۲۴ قمری و مادر در سال ۱۳۱۸ شمسی چشم از جهان فرو بستند و مدفن هر دو در همان روستای شهراسر طالقان است.
حشمتالاطبا تنها در فصل تابستان در زادگاهش اقامت داشت و در سایر فصول سال دست به سفرهای گوناگون به شهرها و روستاهای مختلف از جمله تنکابن، لاهیجان، دیلمان و لشتنشا میزد و به درمان بیماران نیازمند میپرداخت. زمانی که ابراهیم ۱۸ سال داشت، پدرش او را برای تحصیل به تهران فرستاد و نامش را در مدرسهی «آلیانس فرانسه» ثبت کرد. این زمان مصادف بود با اوج مبارزات مشروطهخواهان و همین امر سبب شد که ابراهیم به رشد سیاسی و آگاهی ویژهای برسد. او در حالی که در مدرسهی دارالفنون به تحصیل طب مشغول بود، همزمان با دایر شدن مدرسهی سیاسی از سوی «مشیرالدوله» به این مدرسه هم راه یافت و دروس آن را با موفقیت به پایان رساند.
در جریان فتح تهران از سوی مشروطهخواهان، ابراهیم ۲۳ سال داشت و از نزدیک شاهد شور و هیجان و مبارزات آنان بود و در همین زمان بود که با «میرزا کوچک خان» آشنا شد. در سال ۱۳۲۸ قمری شاهسونها در اردبیل علیه دولت مشروطه طغیان کردند و ابراهیم که اینک طبیب شده بود، بهعنوان پزشک ارتش برای سرکوبی طغیان شاهسونها اولین ماموریت و سفر جنگی خود را آغاز کرد. تجربیاتی که او در این سفر، چه از نظر پزشکی و چه از نظر نظامی کسب کرده بود، سبب شد به اصول جنگهای چریکی آشنا شود. بههمین جهت در جریان نهضت جنگل «نظام ملی» را در لاهیجان دایر کرد و خود سرپرستی آن را به عهده گرفت.
در طول هشت سال اقامتش در تهران و آشناییاش با زبان فرانسه، اغلب به مطالعهی کتب مختلف به زبان فرانسه اشتغال داشت و قسمتی از کتابخانهی کوچکی در لاهیجان را به آن کتابها اختصاص داده بود. هنگامی که روسها در سال ۱۳۲۹ قمری برابر با ۱۲۸۶ شمسی از طریق آستارا به خاک ایران تجاوز کردند و به شهرهای انزلی و رشت هجوم بردند و از جمله در بندرانزلی سه تن از آزادیخواهان معروف شهر را اعدام کردند و در رشت چهار تن از چهرههای خوشنام و بیگناه شهر را بهدار آویختند و سپس در گوری دستهجمعی در محلی که اکنون داخل حیاط بیمارستان پورسینا است، دفن کردند، جمعیت اتحاد اسلام که دکتر حشمت از اعضای فعال آن بود به مقابله و مبارزه با روسها پرداخت و گروههای مختلفی را به نقاط مختلف گیلان اعزام داشت. از جمله گروهی به سرپرستی «جواد خان گلیجانی» و دکتر حشمت به رانکوه و لاهیجان اعزام شدند که متاسفانه جواد خان در راه بیمار شد و به تهران برگشت و در تهران فوت کرد و دکتر حشمت تنها به لاهیجان رفت. پس از چند روز توقف در لاهیجان، شبی نامهای از طرف مویدالدیوان، داماد میرزا محمد خان صالحی لاهیجانی، بهدست او رسید که در آن نوشته بود: «حضرت دکتر را قربان! آقای میرزا کوچک خان که از رفقای تهران شما میباشند، بهزحمت از راه کجیر و تنکابن به رودسر آمده، اخوی وکیلالتجار، ایشان را بهزحمت به لاهیجان رساندند و در منزل بنده است.»
دکتر حشمت پس از مطالعهی این کاغذ به فوریت به طرف منزل مویدالدیوان حرکت و با میرزا کوچک خان ملاقات کرد. در همین جلسه بود که پیشنهاد میرزا کوچک خان در خصوص انتخاب جنگلهای گیلان برای استقرار مرکز عملیات جنگلیها به تصویب رسید و طولی نکشید که با دو تن از دوستان دیگر به نامهای سیدمحمد خان و شیخ عبدالاسلام (عرب) و میرزا کوچک خان شبانه از لاهیجان به رشت حرکت کردند و به منزل میرزا احمد خان مدنی رفتند. در نخستین جلسهی محرمانه که در شهریور ۱۲۹۳ شمسی برابر با ۱۹۱۴ میلادی در قلمستان رشت تشکیل شد، جنگلهای تولم مرکز عملیات پارتیزانی انتخاب شد.
اعضای هستهی مرکزی اتحاد اسلام عبارت بودند از: میرزا کوچک خان، میرزا احمد مدنی، دکتر حشمت، میرزا شفیع رضا سرابی، سید عبدالکریم، میرزا نجمی اسحقزاده و میرزا ابوالقاسم که هدفشان را به این شرح اعلام کردند: اخراج نیروهای بیگانه از کشور، برقراری امنیت، رفع بیعدالتی و مبارزه با خودکامگی و استبداد. دکتر حشمت پس از جمع شدن نیروهای جنگلی در ناحیهی تولمات، گروه بسیار کوچکی به نام گروه مرگ تشکیل داد که عملیاتشان را عملیات مرگ مینامیدند. این گروه فعالیتهای فراوان و موثری در ساخت نارنجکهای دستی و وسایل انفجاری داشت. ریاست شورای نظامی جنگل در گوراب زرمیخ با میرزا کوچک خان و در لاهیجان با دکتر حشمت بود. نهضت جنگل تنها با قزاقان و ایادی دولتی دست به گریبان نبود، بلکه قوای انگلستان هم در سرکوب جنگلیها نقش موثری داشت. بدین معنی در حالیکه در غرب گیلان، جنگلیها با قوای انگلیسیها درگیر بودند، در ناحیهی شرق گیلان امیر اسعد تنکابنی به قصد تصرف لاهیجان به حرکت در آمده بود که با شهامت و هوشمندی دکتر حشمت شکست سختی خورد و متواری شد.
نکتهی جالبی که در زندگی و شخصیت دکتر حشمت وجود داشت این بود که او با همهی گرفتاریهایی که از نظر وضعیت جنگل و سرکوب دشمنان نهضت داشت، معهذا همیشه در اندیشهی خدمت به مردم منطقه و رشد فرهنگ مردم بود و در تماس با روشنفکران و آزادیخواهان رانکوه (لنگرود- رودسر) و همزمان با دایر کردن «نظام ملی» در لاهیجان، از آنان برای گسترش فرهنگ و آبادانی منطقه، نیز ایجاد راههای ارتباطی، کمک به تهیدستان و توجه به بهروزی دهقانان یاری میطلبید. راه لاهیجان و سیاهکل را دکتر حشمت احداث کرد و سپس از ناحیهی ده کیلومتری غرب سیاهکل تا ساحل بحر خزر و به طول تقریبی چهل کیلومتر دست به کندن کانالی زد تا آب مزارع روستاییان آسانتر فراهم شود. گفته شده است که در ساختن این کانال پنج هزار نفر کارگر به مدت شش ماه همکاری داشتند.
یکی دیگر از خصوصیات برجستهی شادروان دکتر حشمت این بود که در حوزهی اداری خود اجازه نمیداد که اختلافات مذهبی وسیلهی دشمنیهای مسلکی قرار گیرد. در زمانی که آوارگان ارمنی و ترک از باکو به سوی ایران گریختند و خواستد در بندر انزلی از کشتی پیاده شوند و انگلیسیها مانع از این کارشان شده بودند، آنها ناچار در بندر حسن کیاده، ناحیهای که تحت نظارت دکتر حشمت بود، پیاده شدند. دکتر حشمت پس از آگاه شدن از این مساله شخصاً به حسن کیاده رفت و دستور داد ارامنهی نیازمند به کمک را در خانهی کارگران و کارگزاران ماهیگیری بندر حسن کیاده جا دهند و وسایل آسایش آنان را فراهم سازند که در تاریخ ارامنهی گیلان از این امر به نیکی یاد شده است.
حوادث دیگری در حال شکل گرفتن بود. حملهی قوای دولتی به فرماندهی ایوب خان میرپنج از یک سو و حمایت هواپیماهای انگلیسی از آنها و بمباران مواضع جنگلیها، مجال به جنگلیها نمیداد تا آنجا که میرزا کوچک خان ناچار میشود به همراه ۹۴۳ نفر از مبارزان جنگل به سوی شرق گیلان و لاهیجان حرکت کند. شرح این سفر و مشقات و مشکلاتی که در این سفر با آنها روبهرو شدند در کتاب «تاریخ جنگل» آمده است که واقعاً دلخراش و ناراحتکننده است. میرزا کوچک خان در طول این سفر گاهگاهی برای دلداری و قوت قلب بخشیدن به همراهانش این شعر را میخواند:
رسم عاشق نیست با یک دل، دو دلبر داشتن
یا ز جانان یا ز جان بایست دل برداشتن!
وقتی همراهان میرزا به لاهیجان رسیدند، در آنجا دکتر حشمت با نفرات خود به آنان پیوست که تعدادشان به ۱۴۳۲ نفر میرسید. آنان در روز اول ماه شعبان ۱۳۳۷ قمری به دشت وسیع کجور واقع در ۳۱ کیلومتری جنوب تنکابن رسیدند. در طول راه همهجا قوای دولتی و مزدوران منطقه در تعقیبشان بودند. اوضاع بر آنان سخت میشود و ناچار دکتر حشمت تصمیم میگیرد تسلیم قوای دولتی شود، هر چند میرزا کوچک خان با این تصمیم او مخالف بود. وقتی این کار صورت میگیرد، دولتیها به بهانهی اینکه رییس کل قزاق ایران (ژنرال استاروسلسکی) در رشت است، به آنها گفتند ما باید شما را روانهی رشت کنیم تا به شما پروانهی آزادی بدهند و به منازل خود بازگردید. روز ششم ماه شعبان پس از سه روز اقامت در خرم آباد تنکابن، تعداد جنگلیها به یکصد و هشتاد نفر رسید که همگی به همراه دکتر حشمت و هشت نفر قزاق به رشت حرکت داده شدند. تا لاهیجان رفتار دولتیها با آنان محترمانه بود. در نزدیکی «دیوشل» دکتر حشمت را از یارانش جدا کردند و با درشکه به لاهیجان بردند. جالب اینکه تا رسیدن به لاهیجان، همیشه تاکید بر «تسلیم» دکتر حشمت و یارانش داشتند ولی از لاهیجان به بعد واژهی «تسلیم» به «دستگیری دکتر حشمت و یارانش» تبدیل شد و از این لحظه به بعد دکتر حشمت اطمینان پیدا کرد که دیگر امیدی برای نجات خود نیست و تمام وعدهها فریبنده بوده است. شادروان دکتر ابراهیم حشمت یک روز بعد از ورود به رشت به دادگاه برده شد. بازجویی از افراد گاهی سه دقیقه بیشتر طول نمیکشید: «پسر که هستی؟ اهل کجایی؟ عیال داری یا نه؟ چه کاره بودهای؟ چند سال داری؟» بعد یکی دیگر را احضار میکردند.
شادروان دکتر حشمت با وضعی دردناک که خون از پاهایش میچکید در دادگاه حاضر شد. وقتی برگ بازجویی را خواند، گفت من اینها را نگفتهام، سرتیپ عبدالجواد قریب (متینالملک) وقتی در دادگاه از دکتر حشمت پرسیدند میرزا کوچک خان فعلاً کجاست و دکتر حشمت جواب داد که من از محل سکونت فعلی او اطلاعی ندارم، سر پا ایستاد و ناجوانمردانه سیلی محکمی به دکتر حشمت زد که این برخورد ناجوانمردانه، خوشایند دیگران نبود.
محاکمهی دکتر حشمت زود پایان یافت و در ساعت پنج بعدازظهر همان روز او را با درشکهای به میدان اعدام آوردند. دکتر حشمت از درشکه پیاده شد و متهورانه به پای دار رفت و گفت به شرطی حکم اعدام خودم را امضا میکنم که مرا با دستهای بسته اعدام نکنید. آنگاه دکتر حشمت با کمال تحور شنل از دوش برگرفت و آن را به «کاظم بلند» جلاد چهاربرادران سپرد و بعد عینکش را برداشت و بر روی چهارپایه بالا رفت. ریسمان را از جلاد گرفت و به گردن خود انداخت. سپس به جلاد اشاره کرد که او را به دار بیاویزند. در این لحظهی دردناک، صدای شیون مردم از هر سو بلند شد.
دکتر کریم کشاورز نقل میکند که در پای دار، شادروان دکتر حشمت این شعر را خواند:
منصوروار گر ببرندم به پای دار
مردانه جان دهم که جهان پایدار نیست.
بدین ترتیب شادروان دکتر حشمت چون سرو، ایستاده در روز چهاردهم اردیبهشت سال ۱۲۹۸ شمسی برابر با یازده شعبان ۱۳۳۷ قمری و ماه مه ۱۹۱۹ میلادی جان به جانآفرین تسلیم کرد. پیکر پاکش را «کاس آقا حسام» معروف به خیاط که از آزادیخواهان قدیمی مقیم رشت بود و با جنگلیها سر و سری داشت، تحویل گرفت و در گورستان محلهی چلهخانه به خاک سپرد.
سید اشرف حسینی معروف به «نسیم شمال» به مناسبت اعدام دکتر حشمت دو بیت شعر زیر را سرود:
رشت شد نامدار ایولله
شاد شد مالدار ایولله
دکتر طالقانی اندر رشت
رفت بالای دار ایولله
شادروان ابراهیم فخرایی که از یاران میرزا و نویسندهی کتاب سردار جنگل است، در قسمتی از یادداشتهای خود آورده است: دربارهی مرحوم دکتر حشمت زیاد کار نشده است و جامعهی آزادیخواه حقش را به نحو احسن ادا نکرده است. وضع مظلومیتش به هنگام اعدام چنان بود که هر وقت به نوشتههایم نگاه میکنم، گریهام میگیرد و اکنون هم که این عبارات را مینویسم در حال عادی نیستم. باز هم گلی به جمال زارعین لاهیجان که به قراری که شنیدهام هر وقت محصول برنج شمال را که از آب «حشمترود» مشروب میشود، برمیدارند، قسمتی از آنرا به نام خیرات و شادی روح احداث کنندهی حشمت رود برای مستضعفین و بینوایان اختصاص میدهند.
شادروان رحیم خان صفاری به نکتهی جالبی در مورد دکتر حشمت اشاره میکند و مینویسد: «دکترحشمت معتقد بود اگر انقلاب همیشه به دنبال شعارهای تند و ویرانگر برود، افتخاری برای خود ذخیره نخواهد کرد. وضع مردم را به بهانهی انقلاب بدتر کردن، هنر نیست و ما اگر توانستیم وضع مردم را بهتر بکنیم به بشریت خدمت کردهایم.»
دکتر بهمن مشفقی
عضو انجمن پزشکان عمومی لاهیجان
Email:vahomanmd@yahoo.com
1 دیدگاه
جلالی · می 14, 2018 در 7:00 ب.ظ
با سلام.
دکتر حشمت شخصیتی تحصیلکرده و فارغ التحصیل مدرسه دارالفنون در تهران رود و در دوران نهضت جنگل علاوه بر طبابت خدمات شایانی مثل تاسیس”نظام ملّی” در لاهیجان و احداث “حشمت رود” به طول ۴۰ کیلومتر را انجام داده و شایسته است به آگاهی در شان ایشان برایشان احداث شود و از ایشان هر ساله تجلیل به عمل آید.