خیلی دور، خیلی نزدیک/ چرا نظام پزشکی نمیتواند از عهده وظایف و انتظارات به خوبی برآید؟/ دکتر مهران قسمتیزاده
سازمان نظام پزشکی از نهادهای اجتماعیای است که از آن زیاد صحبت میشود و هر بار که بحثی در مورد نظام سلامت درمیگیرد حتما از این سازمان هم یادی میشود، اما متاسفانه در عمل کسی به آن توجهی نمیکند و شاید بهتر بگوییم کسی آن را جدی نمیگیرد. مثلا ما پزشکان وقتی صحبت دفاع از حقوق صنفی میشود به یاد آن میافتیم و میخواهیم این سازمان از حقوق ما دفاع کند، اما خودمان برای قویتر شدن آن گامی برنمیداریم و حتی در انتخابات آن نیز با اکراه شرکت میکنیم یا وقتی دولتیان صحبت از تخلفی در جامعه پزشکی میشود، بهعنوان ناظم، به یاد نظام پزشکی میافتند اما خود بهعنوان مدیر قدرتمند جامعه، آنقدر به این ناظم کمتوجهی میکنند که برای این سازمان صلابتی نمیماند که کسی به آن توجه کند و نظارت آن را جدی بگیرد.
اما چرا اینگونه است؟ آیا بهراستی این سازمان نهادی غیرلازم و تشریفاتی است یا بخشی ضروری در نظام سلامت کشور؟
قبل از اینکه به چیستی سازمان نظام پزشکی بپردازیم و به این پرسش پاسخ دهیم، شاید بهتر باشد در ابتدا ببینیم این سازمان چه چیزی نیست و چه انتظاراتی از آن نباید داشت؟
به دلایل بسیار از جمله دلایل زیر نظام پزشکی یک سازمان مردمنهاد نیست:
۱٫ چون یک سازمان مردمنهاد بهدلیل استقلال خود باید مسوولان خود را، خود انتخاب کند اما رییس کل نظام پزشکی باوجود تصریح بر استقلال آن در قانون نظام پزشکی، براساس ماده ۹ همین قانون، بدون تایید رییس جمهور مشروعیت قانونی نمییابد.
۲٫ عضویت در سازمان مردمنهاد داوطلبانه است اما براساس تبصره ۲ ماده ۴ قانون مربوطه عضویت در نظام پزشکی برای تمام شاغلان جامعه پزشکی کشور اجباری است.
نظام پزشکی نماینده صنفی جامعه پزشکی نیست و با توجه به وظایف مطروحه در قانون که به آنها اشاره خواهد شد از یک سو وظیفه حفظ منافع مردم یعنی دریافتکنندگان خدمات پزشکی را برعهده دارد و از سوی دیگرحافظ حقوق صنفی شاغلان حرف پزشکی است. این وظایف مبهم و گاهی متناقض باعث شده براساس قانون نتواند نقش نماینده برای یکی از طرفهای دریافتکننده یا ارائهکننده خدمات پزشکی را بازی کند. گرچه در شرایط نبود یا ضعیف بودن سازمانهای صنفی مستقل در جامعه پزشکی، بسیاری از اعضای جامعه پزشکی و حتی نهادهای دولتی آن را نماینده جامعه پزشکی قلمداد میکنند.
قانون چه میگوید؟
«سازمان نظام پزشکی» در قانون، سازمانی مستقل تعریف شده که افزون بر تلاش برای تحقق ارزشهای عالیه اسلامی برای تحقق اهداف و انجام این وظایف تشکیل شده است:
تلاش برای ارتقای دانش پزشکی
حفظ و حمایت از حقوق بیماران
حفظ و حمایت از حقوق صنفی شاغلان حرف پزشکی و
تنظیم روابط شاغلان حرف پزشکی با دستگاههای ذیربط برای حسن اجرای موازین و مقررات و قوانین مربوط به امور پزشکی.
البته اینها وظایف و اهداف کلی سازمان هستند ولی وظایف اصلی نظام پزشکی را میتوان در چند دسته خلاصه کرد:
۱٫ اظهارنظر مشورتی در تهیه و تدوین لوایح و طرحها، تصویبنامهها و آییننامههای مرتبط با امور پزشکی
۲٫ مشارکت فعال در تعیین تعرفههای خدمات بهداشتی و درمانی
۳٫ تدوین آییننامه و مقررات:
در مورد روشهای اطلاعرسانی مربوط به خدمات و محصولات پزشکی و مواد خوراکی مانند تابلوها، آگهیها و برچسبهای محصولات بهداشتی و خوراکی
مشارکت در تدوین آییننامههای نظارتی در مورد مطبها، موسسات درمانی، مراکز درمانی و بیمارستانها
۴٫ مشارکت فعال در تدوین برنامههای آموزشی گروه پزشکی
۵٫ اظهارنظر و مشارکت فعال در تعیین یا تجدیدنظر در میزان مالیات و عوارض مشاغل پزشکی و همکاری با مراجع ذیربط
۶٫ صدور پروانه اشتغال مطبهای پزشکی و حرف وابسته و مشارکت در صدور پروانه موسسات پزشکی
۷٫ رسیدگی انتظامی به تخلفات صنفی و حرف پزشکی
۸٫ همکاری و مشارکت برای اشتغال فارغالتحصیلان گروه پزشکی
پس از روشن شدن ماهیت و وظایف نظام پزشکی در قانون میتوان به علت بیگانگی این سازمان در جامعه پرداخت:
عدم صراحت و الزام عملی در قانون: آنچه از این تعریف و وظایف نامبرده شده استنباط میشود آن است که قانونگذاران، نظام پزشکی را سازمانی متشکل از خبرگان صنفی دانستهاند که در امور پزشکی باید از سوی سایر نهادهای اجرایی و قضایی مورد مشورت قرار گیرند، اما پرسش بیپاسخ در مورد این وظیفه آن است که اگر نهادهای فوق؛ بهویژه نهادهای دولتی- بهواسطه قدرت خود- نخواستند از این مشورت برخوردار شوند، تکلیف چیست؟ امری که تقریبا در اکثر مسایل مهم نظام سلامت در چند سال اخیر رخ داده و منجر به زمینگیرشدن طرحهایی مانند «معین» و «امین» تامین اجتماعی و طرح«۰۱» و «۰۲» وزارت بهداشت شده است؛ یعنی طرحهایی که دلیل اصلی ناکامی در اجرای آنها حاکم بودن دیدگاهی غیرکارشناسانه بر آنها بوده است. البته باید اذعان داشت فقط نهادهای دولتی و خارج سازمان نبودهاند که این وظیفه را جدی نگرفتهاند بلکه خود مسوولان سازمان نیز در سالهای اخیر در موارد فوق بسیار غیرفعال برخورد کردهاند و به جز صدور چند بیانیه هیچ رفتاری که بتوان آن را اقدامی فعالانه خواند از خود نشان ندادهاند.
قصور دولت اما افزون بر نبود صراحت در قانون در دخیل کردن نظام پزشکی در سیاستگذاریهای نظام سلامت، مهمترین دلیل به حاشیه رانده شدن نظام پزشکی، بیتوجهی دولت به نقش و کارایی بالقوه این سازمان است چون در کشور ما که دولت پررنگترین و در مواردی تنها تصمیمگیر در مورد سیاستهای نظام سلامت است، نادیده گرفتن سازمان از سوی دولت، مسلما کشور را از بهکارگیری امکانات بالقوه نظام پزشکی باز میدارد.
همین بیتوجهی دولت به سازمان باعث شده نظام پزشکی در وظیفه خود یعنی تنظیم روابط شاغلان حرف پزشکی با دستگاههای ذیربط نیز نتواند تاثیرگذار عمل کند، یعنی عملا هیچ اداره و نهادی خود را ملزم نمیداند که با متر و متراژ نظام پزشکی با پزشکان ارتباط برقرارکند و همین امر باعث شده خدمات پزشکی به نهادهای مختلف به شیوههای گوناگون و تابع منافع سازمانهای خاص یا منافع شخصی بخشی از گروههای پزشکی- بسته به قدرت این گروهها و دوری و نزدیکیشان به ارکان قدرت و ثروت – و خارج از استانداردهای لازم و بهطور غیرعادلانه عرضه شود.
همین امر در مورد تبلیغات خدمات پزشکی نیز مشهود است. در حالیکه فاصله اطلاعاتی عرضهکنندگان و دریافتکنندگان خدمات پزشکی بسیار زیاد است و به منظور به حداقلرساندن سوءاستفاده از تبلیغات غیرواقعی، قانونگذار نظام پزشکی را مرجع تصمیمگیری در مورد نحوه تبلیغات خدمات پزشکی دانسته است، اما هر روز شاهدیم بدون توجه به نظام پزشکی تبلیغات غیرواقعی بسیاری در مورد خدمات پزشکی در نشریات زرد و غیرتخصصی منتشر میشود و هیچگونه برخوردی نه با آن نشریات خاطی میشود و نه با پزشکان خاطی.
نقش سیاست و فعالان سیاسی
در کشوری که دولت سعی میکند اداره تمام امور را در دست داشته باشد فعالیت سیاسی در آن بسیار پر طرفدار خواهد بود، چون راه یافتن به درون دولت یعنی ممکن شدن بسیاری از غیر ممکنهای دیگران.
این امر، هم برای کسانی که اهداف غیر سیاسی اما اجتماعی را دنبال میکنند و هم کسانی که در ضمن فعالیتهای غیر سیاسی و به دلایل تامین منافع شخصی میخواهند به افرادی صاحب نفوذ تبدیل شوند، پوشیده نیست. از این رو هر دو گروه سعی میکنند شعلههای رقابت سیاسی را درون نهادهایی که براساس ذات خود باید غیرسیاسی باشند- از جمله نظام پزشکی- فروزان کنند. اولین گروه با این تفکر که در صورت پیروزی در عرصه سیاسی میتواند به نفع تحقق ایدهآلهای خود در زمینههای اصلی مورد علاقه – مثلا مسایل صنفی – امتیازاتی از سیاستمداران صاحب قدرت بگیرند و دومین گروه نیز سعی میکنند با مطرح کردن خود در سازمان پردبدبه و کبکهای مانند نظام پزشکی، از آن به عنوان نردبان ترقی در دنیای سیاست استفاده کنند. اما در چند سال اخیر ثابت شده این سیاسی کردن نظام پزشکی بیشترین آسیب را به این سازمان زده است، چون از یک سو باعث بیاعتمادی بدنه جامعه پزشکی به نیات مسوولان سازمان شده و از سوی دیگر در بسیاری از موارد مسوولان به واقع سیاسی سازمان، بر اثر اقتضائات سیاسی مجبور شدهاند از نارواییهایی که سایر سیاستورزان در حق سازمان رواداشتهاند، چشمپوشی کنند. مثال بسیار واضح آن حذف اختیارات نظام پزشکی در تعیین تعرفه خدمات در بخش خصوصی در دوره کنونی فعالیت نظام پزشکی بود که در آستانه انتخابات هیات رییسه مجلس و با شائبه تسویهحسابهای سیاسی انجام شد. رییس سازمان نیز بنا به همان ملاحظات سیاسی و با وجود داشتن نفوذ در کمیسیون بهداشت مجلس و همچنین هیات رئیسه مجلس نتوانست واکنش مناسب و موثری در آن مورد از خود نشان دهد.
چرا بیگانه بین اعضا؟
۱٫ ورود افراد سیاسی به انتخابات نظام پزشکی باعث شده این پندار در جامعه پزشکی به وجود آید که موضوع مسایل صنفی مربوط به آنها بهانه است و نظام پزشکی فقط نردبان ترقی کاندیداها در عرصه سیاسی است.
۲٫ تلقی ناصحیح اعضا از نقش نظام پزشکی در نظام سلامت و اینکه در نبود سازمانهای صنفی مستقل و قوی، بسیاری تصور میکنند نظام پزشکی باید این نقش را بازی کند درحالی که این سازمان باوجود پز گاهگاهی مسوولان آن براساس قانون نمیتواند این نقش را بازی کند.
۳٫ تاثیرگذاری بسیار محدود سازمان نظام پزشکی در زندگی حرفهای اعضا. حذف اختیار سازمان نظام پزشکی در تعیین تعرفه خدمات در بخش خصوصی، باعث کاهش اعتبار سازمان بین اعضا شده است. از سوی دیگر برخورد غیرقاطعانه و مماشاتجویانه این سازمان با رفتارهای منافی اخلاق پزشکی برخی از شاغلان حرفه پزشکی – چه به صورت تبلیغات غیر واقعی و چه به صورت دریافت زیر میزی- باعث شده اعضای جامعه پزشکی آن را بسیار ناکارآمد تلقی کنند و جدی نگیرند. با وجود این دلایل، آیا باید انتخابات نظام پزشکی را جدی گرفت؟ آیا میتوان نظام پزشکی را از این بیگانگی نزد دولت و جامعه رهایی بخشید؟ مسلما اگر خواهان تغییر در نظام سلامت هستیم باید به این پرسشها پاسخ مثبت بدهیم چون اصلاح نظام سلامت بدون اصلاحات در نظام پزشکی مقدور نیست، اصلاحات و تغییری که تمامی ارکان نظام سلامت از آن بهره خواهند برد. مسلما اگر نظام پزشکی بر جایگاه اصلی خود یعنی جایگاه مشاور و ناظر مستقل و همچنین هماهنگکننده روابط جامعه پزشکی با سایر بخشهای جامعه قرار گیرد، هم دولت میتواند با تکیه بر آن به ترمیم رابطه ضعیف خود با جامعه پزشکی امیدوار شود و هم مردم و اعضای جامعه پزشکی از این هرج و مرجی که بر عرصه نظام ارائه خدمات پزشکی حاکم است، خلاص میشوند و راه بر کسانی که از این هرج و مرج به نفع خود و به بهای بدنام کردن جامعه پزشکی استفاده میکنند بسته میشود. این امر محقق نمیشود جز با هر چه فعالانهتر شرکت کردن اعضای سازمان در انتخابات و دقت در انتخاب افراد کارشناسی که دور از مطامع سیاسی و مادی به فکر اصلاحات مطلوب و عادلانه در نظام سلامت باشند.
بهنقل از: هفتهنامهی سپید
دکتر مهران قسمتیزاده
رییس شورای هماهنگی انجمنهای پزشکان عمومی گیلان
Email: mg2251343@gmail.com
2 دیدگاه
یک پزشک · فوریه 17, 2013 در 1:13 ب.ظ
خیلی وقته که این اجبار در عضویت و پرداخت حق عضویت ذهن من رو مشغول کرده. در واقع الان مشغول جستجو در مورد مطالب مربوط به همین موضوع بودم که به این نوشته شما رسیدم.
ریشه تمام مشکلات همین اجبار عضویت هست. چطور میتونیم به این اجبار و تناقض مسخره «سازمان مردم نهاد اجباری» خاتمه بدیم؟
یک پزشک · فوریه 17, 2013 در 1:25 ب.ظ
باید اضافه کنم که طبق اعداد و ارقام ارائه شده توسط خود این سازمان
درآمده سالیانهای در حدود ۱۳ میلیارد تومان دارد
این مبلغ کجا هزینه میشود؟
۲۱۰ هزار عضو: ۷۰ هزار غیر پزشک، ۱۱۰ هزار پزشک و ۳۰ هزار متخصص
تعرفه حق عضویت اعضاء در سال ۱۳۹۱ ۱ تجدید ثبت نام ماماها، سایر لیسانسیه های پروانه دار در گروه پزشکی ۴۰۰۰۰۰ریال
۲ تجدید ثبت نام پزشکان عمومی، داروسازان، دندانپزشکان و علوم آزمایشگاهی ۶۰۰۰۰۰ ریال
۳ تجدید ثبت نام متخصصین ۱۰۰۰۰۰۰ ریال